انیمیشن کورالاین
کارگردان انیمیشن و فیلم کودک کورالین این فیلم را برای کودکان شجاع در هر سنی پیشنهاد کرده است. این به بیان ملایم است. این علوفه کابوس برای کودکان، هر چند شجاع، زیر یک سن خاص است. میدانم که بچهها از طریق ویدیو در معرض انواع فیلم های ترسناک قرار میگیرند، اما «کورالین» نه برای تصاویر ترسناک، بلکه برای داستانی که روایت میکند، آزاردهنده است. این به خودی خود نادر است: بسیاری از فیلمها در بریدن دست و پا خوب هستند، اما تعداد کمی از فیلمها در گفتن داستانهایی هستند که میتوانند ما را در جایی که تاریک و ترسناک است به دام بیندازند.
حتی نادرتر این است که کورالین جونز (داکوتا فانینگ) دختر کوچک خوبی نباشد. او ناخوشایند است، شاکی است، نگرش دارد و با اکراه دوست پیدا می کند. او در ماجراجویی خود، که شامل جایگزینی والدینش با دو نفره شوم با دکمه های دوخته شده روی چشمانشان است، با دوستان جدید شیرین و رنگارنگ ملاقات نمی کند. او تهدید می شود که در دنیای متناوب خود به دام بیفتد، دنیایی که توسط یک تونل هشدار دهنده در پشت درگاه نقاشی شده خودش می رسد.
نه اینکه والدین خود کورالین آنقدر عالی هستند. آنها مشغول هستند، حواسشان پرت است، دعوا می کنند و همیشه روی کامپیوترشان خمیده اند. وقتی صحبت می کند به سختی صدای او را می شنوند. به همین دلیل است که او بی پروا وارد تونل می شود و مادر و پدر دیگرش را با مرغ کباب و شادمانی اجباری منتظر می بیند. تنها چیزی که او برای ماندن در آنجا نیاز دارد این است که دکمه هایی را در حدقه چشم خودش دوخته شود.
"کورالین" فیلم جدید هنری سلیک است که "کابوس قبل از کریسمس" (1993) را ساخت و دوباره تسلط خود را در استاپ موشن و سایر انیمیشن ها با سه بعدی ترکیب کرد. سه بعدی تصویری تاریکتر ایجاد میکند (عینک را بردارید و صفحه روشن است)، اما پس از آن این یک فیلم غمانگیز با شخصیتهای عجیب و غریب است که کارهای زشت انجام میدهند. من درباره خوردن حشرات با پوشش شکلاتی شنیده ام، اما نه زمانی که آنها زنده هستند.
با فرض وجود چنین افرادی، مخاطب ایدهآل این فیلم، تحسینکنندگان خود هنر فیلم خواهند بود. سلیک ظاهر و احساسی کاملاً بدیع ایجاد میکند، از آزادی انیمیشن برای دراز کردن شخصیتهایش به صورت شبحهای اسکلتی استفاده میکند که بر فراز کورالین بیچاره ظاهر میشوند. دوست جدید او، وایبی (رابرت بیلی جونیور)، یک قوز پشت جوان است که نام کاملش وایبورن است، و طولی نمی کشد که کورالین تعجب کند که چرا والدینش او را این نام گذاشته اند.
مادر و پدر دیگر (صداهای تری هچر و جان هاجمن که پدر و مادر هم هستند) اساساً می خواهند کورالین را از والدین واقعی اما پریشان او بدزدند و او را به نوعی دختر استپفورد تبدیل کنند. خانه آنها که شبیه خانه کورالین است، دو پیرزن (جنیفر ساندرز و داون فرنچ) در زیرزمین دارد، شبانهروزیهایی که به نظر میرسد در دوران بازنشستگی از حرفههایی که در صنعت سرگرمی بزرگسالان اشاره شده است، بازنشسته شدهاند. سرنشین طبقه بالا آقای بوبینسکی (ایان مک شین) است، که گاهاً وودویلی است که گروهی از موش های آموزش دیده دارد. یکی از اتاق های خانه دارای حشرات بزرگتر از کورالین است که نقش مبلمان زندگی را ایفا می کنند.
به هر حال برای من کم و بیش غیرممکن است که از انیمیشن های سه بعدی بترسم. به نظر می رسد این روند همیشه به این سیگنال می رسد که "من یک فرآیند هستم!" من فکر می کنم زمانی که روند نامرئی نمی شود، درگیر شدن در یک داستان سخت تر است. من از والدین می شنوم که می گویند: "بچه های من حتی متوجه 3 بعدی نشدند!" در این صورت، چرا در وهله اول آن را داشته باشید؟
بچههایی که از داستان ترسیدهاند، ممکن است همه از حضور در آن خوشحال نباشند، چه به صورت سه بعدی یا نه. من گمان می کنم که بسیاری از دوستداران فیلم شامل تحسین کنندگان نیل گیمن می شوند که رمان برنده جایزه هوگو از فیلمنامه سلیک الهام گرفته است. گیمن غولپیکر رمانهای گرافیکی است، و طنز خوبی وجود دارد که یکی از کتابهای نوشتهاش به عنوان انیمیشن اقتباس شده است. من فیلم را بیشتر به این دلیل تحسین میکنم که دیدنش خوب است. سلیک به همان اندازه که گیمن در نوشتههایش غیرمتعارف است، در تصویرسازیاش نامتعارف است، و این فیلمی است برای افرادی که طراحی، کاریکاتور، گروتسکری و سواحل دوردست داستانسرایی را میشناسند و به آن اهمیت میدهند. به طور خلاصه، شما ممکن است کمی به یک فانتزی اهمیت دهید، در واقع کمی به این داستان، و همچنان هنرمندانه آن را تحسین کنید، از جمله موسیقی موذیانه از برونو کولایس، که مانند بسیاری از موسیقی های ترسناک به ما ضربه نمی زند، اما زیر بار ما می رود. ناخن های روانی
اعتبار مدیون کسانی است که از این فیلم حمایت کردند. من از جذابیت دیوار به دیوار مانند «پاندای کونگ فو کار» خسته شدهام و نمیدانم که آیا رویکرد سلیک برای فیلمهایی برای بزرگسالان که از مطالبی مانند داستانهای آگوست درلث یا استیون کینگ اقتباس شدهاند مناسب است یا خیر.
و شاید من روشن نکردم که برای من خوب است که کورالین یک دختر کوچک ناخوشایند است. ظالمانه است که پیپی جوراب بلند را به آن تونل بفرستیم، اما کورالین سزاوار آن است. شاید درسی یاد بگیرد.