کاوبوی ها و بیگانگان
فیلم علمی تخیلی کاوبوی ها و بیگانگان بدون شک خروس ترین طرحی است که من در بسیاری از ماه ها شاهد بوده ام. این فیلم در سال 1873 با گاوچران ها، بیگانگان، آپاچی ها، اسب ها، سفینه های فضایی، یک دزد قاتل کالسکه، یک واعظ، هیولاهای چشم حشره، یک ساقی به نام داک، یک دامدار ظالم است که در خارج از شهری به نام Absolution زندگی می کند، پسر بی ارزشش. ، دو زن (یکی از این اطراف نیست)، راهزنان، یک دستبند جادویی، یک درمان هندی باستانی برای فراموشی، یک مرغ مگس خوار نمادین، یک بچه شجاع با یک عینک جاسوسی، و یک سگ خوش دست که افراد خوب را مایل ها و مایل ها دنبال می کند. زباله های بی ثمر است و باید از بین برود.
این یک طنز نیست. کمدی هم نیست. بشریت در خطر است، و این به گاوچران های خشن غرب قدیمی است که ما را نجات دهند. دنیل کریگ نقش لونرگان، قاتل کوچنشین را بازی میکند، هریسون فورد نقش وودرو دولارهید را بازی میکند که نامش معمایی نیست، و کیت کارادین، کلانتر تاگارت است که کارش را برای او انجام میدهد.
بیگانگان، طبق معمول، نشانه های محدودی از هوش نشان می دهند. اوه، آنها با یک سفینه فضایی می رسند که از یک آسمان خراش بلندتر است و حتماً آن را طراحی کرده اند. اما بیشتر آنها شهر را درگیر میکنند، بمبهای انفجاری را پشت شخصیتها میریزند، اما به ندرت بر سر آنها میریزند و قربانیان انسانی را به کشتیهای کوچکتر پرنده خود میبرند تا (لازم است به ما گفته شود) آنها را مطالعه کنیم. هدف دیگر آنها از پیمودن مسافتهای غیرقابل تصور در خلأ این است که از نیروهای مرموز برای مکیدن طلا استفاده کنند - سکه، ساعت، حلقه و هر چیز دیگری.
من این هیولاها را با چشم حشره صدا نمیکنم تا نامهربان نباشند، بلکه نسب خود را به لُد مادر BEMها بر روی جلد کتابهایی مانند داستانهای شگفتانگیز هیجانانگیز برگردانند. تقریباً خیلی خوب است که واقعیت داشته باشد، از طریق یک بررسی تجاری، یاد بگیرید که این فیلم نه از یک کتاب کمیک بلکه از جلد آن الهام گرفته شده است. به این میگن روحیه!
این فیلم بدون شک محبوب خواهد بود و شایسته موفقیت است. همانطور که پولسازان مضحک می گویند، جاه طلبانه و خوش ساخت است. بازی بازیگران بزرگ از استاندارد بالایی برخوردار است، کریگ و فورد کم و بیش در نقشهایشان متولد شدهاند، و کارگردان جان فاورو در واقع شخصیتهایش را توسعه میدهد و به آنها کارهایی میدهد که آنها را در مقابل جلوههای ویژه قرار دهد.
با این حال من یک غم کوچک خاص را احساس می کنم. کاش این یک وسترن بود. می دانی، نوع قدیمی، بدون سفینه فضایی. دنیل کریگ، چشم سرد و لاغر، نقش شخصیتی آشنا در این ژانر را بازی می کند. به رینگو کید یا داک هالیدی فکر کنید، آدم های بدی که به سمت خوبی می روند.
هریسون فورد، به عنوان دامدار، مظهر مردی است که با سوار شدن به شهر در راس موقعیت شخصی خود به شهر می آید و به همه دستور می دهد. داک سام راکول از آن دسته تاجرهای کوچکی است که به غرب آمده و در حال جستجوی ثروت خود در میان مردان سختگیر است. همه عناصر اینجا هستند.
اما به ما می گویند که وسترن یک ژانر مرده است. آخرین موردی که بچه ها دوست داشتند «رنگو» یک انیمیشن کارتونی بود. «Grit واقعی»، «Appaloosa» و «3:10 to Yuma» خوب بودند، اما از نظر جمعیتی محدود بودند. یک کارگردان توانا - مثلاً فاورو - میتوانست بیگانگان مضحک را کنار بگذارد و یک وسترن مستقیم با همان بازیگران بسازد، اما امروز احتمال کمی وجود دارد.
با این حال، من گمان میکنم که مخاطبان بزرگی که به این مفهوم گرایش پیدا کردهاند، در صحنههای آغازین، قبل از حمله بیگانگان، عمیقتر درگیر مواد متعارف غربی میشوند. وقتی پسر لوپ دامدار (پل دانو) شروع به تیراندازی به سمت شهر می کند، تعلیق واقعی تر از زمانی است که بیگانگان بی شماری ظاهر می شوند، شبیه تلفیقی از گوریل ها و خرچنگ ها.
یک عنصر بیگانه تقریباً سنتی شده است. از زمان «بیگانه»، ما پدیده بیگانگانی را داشتیم که برای آشکار کردن بخشهای بد درونی آشکار میشوند. بیگانگان اینجا حفرههای سینهای دارند که برای بیرون آوردن دستهای سه انگشتی باز میشوند، لزج با مخاط. فرد از تصور استفاده از این اندام ها در حین رابطه جنسی می لرزد. در دنیای خانه آنها، باید ثروت زیادی در راه اندازی مغازه های مانیکور به دست آورد.