مردی روی سیم
من از ارتفاع می ترسم حالا تو می دانی. این یکی از دلایلی است که من بی اختیار در تماشای فیلم، فیلم اکشن «مردی روی سیم» غرق شدم، داستان اینکه چگونه فیلیپ پتی هشت بار روی یک سیم محکم بین دو برج مرکز تجارت جهانی در 7 اوت 1974 عبور کرد. دلیل دیگر این است که مستند، ترکیبی از فیلم واقعی و بازسازی شده، مانند یک فیلم هیجان انگیز درجه یک ساخته شده است.
در اوایل فیلم، ما آنچه را که فکر میکنیم متأسفانه آشنا هستیم، میبینیم: کارگران ساختمانی و کامیونها و جرثقیلهای بزرگ، در حال کار در ردپای یکی از برجهای WTC. در ابتدا فکر کردم این فیلمی از پاکسازی پس از 11 سپتامبر است. با پیشرفت صحنه، متوجه شدم که در حال تماشای مراحل اولیه ساخت برجها هستم. این فیلم نشان میدهد که برجها در حال رشد هستند، تیرهای بزرگ فولادی بلند میشوند و پازل کنار هم قرار میگیرد. همانطور که اتفاق می افتد، 11 سپتامبر حتی در فیلم ذکر نشده است، که به نظر من تصمیم درستی است. «مرد روی سیم» درباره غلبه بر برج ها با شجاعت و شادی است، نه با تروریسم.
ما با فیلیپ پتی، سیمپیچ، شعبدهباز، تکدوچرخه و مجری خیابانی فرانسوی آشنا میشویم که به ما میگوید در مطب دندانپزشکی نشسته بود که نقاشی برجهای پیشنهادی را دید و میدانست که قرار است آنها را فتح کند. بین آنها خط مدادی کشید. سیمش این فیلم کمپین او را دنبال میکند، زیرا او کادر غیرمحتملی از یاران را استخدام میکند، از دوست دخترش آنی الهام میگیرد و وسواس آن دو آهنربا روی شخصیت او میشود.
«مردی روی سیم» به کارگردانی جیمز مارش («سفر مرگ در ویسکانسین»)، به تمام فیلمها، ویدیوها و عکسهای پتیت از حمله به برجها دسترسی دارد. اما بیشتر از این وجود دارد. مارش با استفاده هوشمندانه از بازیگران و بازسازی وقایع، داستان را با صحنههایی که هرگز نمیتوانست فیلمبرداری کند، به تصویر میکشد، مانند اپیزودی که پت و شریکش بیحرکت زیر برزنتها روی تیری نزدیک طبقه آخر خم میشدند و نگهبانی به اطراف نگاه میکرد. پتیت خدمه ای متشکل از جمله یک نوازنده و مدیر اجرایی که در واقع در دفتری در یک برج کار می کند جمع کرده است. او به این آماتورها آموزش می دهد که چگونه یک سیم بلند را دکل کنند. به درستی، او امیدوار است.
این فیلم جدید به طور یکپارچه در فیلم قدیمی ادغام شده است. من از تلاش برای تصمیم گیری در مورد اینکه کدام کدام از نظر ظاهر عکس است منصرف شدم، اگرچه چند سکانس (سایه هایی که از پلکان بالا می روند) به وضوح CGI هستند. مارش با یک اتفاق تقریباً 30 ساله سر و کار دارد و وقتی همان افراد را در دو مرحله از زندگی آنها نشان می دهد، فکر می کنم کوچکتر یا بزرگتر بازیگر است، اما همیشه نمی توانستم مطمئن باشم که کدام. فیلیپ پتی خودش است، هم اکنون و هم در آن زمان، انگلیسی روان صحبت می کند، هیجان زده، پرشور، پرشور است.
حتی در کودکی دوست داشت از وسایل بالا برود. نه گفتن چرا او راه رفتن روی سیم را به خود آموخت، بی پایان تمرین کرد، رویای فتح ابرها را در سر داشت. او روی سیمی که در مزارع روستایی بسته شده بود تمرین می کرد. اولین شاهکار بزرگ او راه رفتن روی سیمی بین دو برج ناقوس نوتردام بود. سپس بین برج های پل بندرگاه سیدنی در استرالیا قدم زد. همانطور که مرکز تجارت جهانی در حال رشد بود، جاه طلبی های او نیز رشد می کرد.
او هرگز فقط روی یک سیم «راه نمیرفت». دراز کشید، زانو زد، شعبده بازی کرد، دوید. هر سیمی مشکلات خودش را نشان داد و در تمرین WTC، سیمی به همان فاصله در فرانسه ساخت. برای شبیه سازی بادها، حرکات ساختمان ها و پیچ خوردگی سیم، او از دوستانش خواست که سیم او را تکان دهند و سعی کنند او را به بیرون پرتاب کنند. تعادلش بی عیب بود. او توضیح میدهد که سیم چگونه میتواند حرکت کند: بالا و پایین، پهلو، جانبی، و همچنین گاهی اوقات میتواند پیچ بخورد.
نصب یک سیم بین دو برج به اندازه سرقت بانک پیچیده بود. او و دوستانش زمین را جستوجو کردند، کارتهای شناسایی جعلی به دست آوردند، به آسانسور باری رفتند که به بالای آن میرسید -- بالاتر از سطح طبقات تمام شده. به طور باورنکردنی، آنها مجبور شدند نزدیک به یک تن تجهیزات را به آنجا ببرند. ممکن است شنیده باشید که چگونه سیم را از روی آن عبور دادند، و چگونه آن را سیم کشی کردند، اما اگر نمی دانید، من به شما نمی گویم.
به هر حال این کار را کردند. نقشه آنها عملی شد. و در صبح روز 7 آگوست، پتیت اولین گام مهم را برداشت که وزن او را از ساختمان به سیم منتقل کرد و بالاتر از یک قطره 1350 فوتی ایستاد. بسیاری از مردم می دانند که او با موفقیت عبور کرد. نمی دانستم او هشت بار رفت و برگشت، پلیس از هر دو طرف منتظر بود. دوستانش با یادآوری این اتفاق اشک ریختند. خطرناک، احمقانه، باشکوه بود. دستیاران او می ترسیدند که ممکن است به دلیل تجاوز، قتل یا کمک به خودکشی دستگیر شوند. فیلیپ پتیت دستگیر شد و در نهایت مجرم شناخته شد. اتهام: برهم زدن آرامش.